جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۸#

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۸#


جین اومد سمت ات

جین: بانو افتخار یه رقص دو نفره رو میدید

دستشو اورد سمت ات . نه ات تورو خدا قبول نکن باهاش نرقص

ات: البته چرا که نه

دست همو گرفتن و میرقصیدن . دست جین بدن ات رو لمس میکرد و ات دستاش دور گردن جین بود که اعصابم رو خورد میکرد. تحمل نگاه کردن به اون صحنه رو نداشتم .
بعد از چند دقیقه رقص، ات اومد و نشست ولی خیلی مست یود . نگرانش شدم . دستشو گرفتم و همینجور که تلو تلو میخورد بردم و داخل ماشین گذاشتمش. نمیدونستم ات الان کجا ساکنه برای همین رفتم سمت عمارت خودم .
ات همینجوری میخندید و چیزی نمیگفت ولی بعدش سکوت و شکست

ات: کجا میریم( همه حرفای ات باحالت مستی هست)
جیمین: عمارت خودم
ات: دوباره منرو می‌بری که کار های بدبد کنی و دوباره حاملم کنی
جیمین: چی تو حامله ای
ات: نه خنگول حامله بودم( با خنده)
جیمین با تعجب: تو حامله بودی بچم الان کجاست
ات: بچه ؟ کدوم بچه ؟
جیمین: اون بچه که تو شکمت بود الان کجاست
ات: اون مرده
جیمین: یعنی اون بچه رو سقط کردی . میدونستی که بچه تو شکمت مال من بود چطور ...
ات نزاشت حرفم تموم شه
ا: توی تصادفم مرد ...
.
.
.
به نظرتون ادامش چطوریه؟
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید.
دیدگاه ها (۱۰)

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۰#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۸#

جیمین فیک زندگی پارت ۳۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۳#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط